«فدک چه بود و کجا بود؟»
«فدک» به طورى که بسیارى از مورخان و ارباب لغت نوشتهاند قریه آباد و حاصل خیزى بود در سرزمین «حجاز» نزدیک «خیبر» که میان آن و مدینه دو یا سه روز راه بود، بعضى این فاصله را صدو چهل کیلومتر نوشتهاند و در آن چشمهاى جوشان و نخلهاى فراوانى بود و بعد از خیبر نقطه اتکاء یهودیان در حجاز به شمار مىرفت.
در اینکه چگونه «فدک» این آبادى خرم و سرسبز به پیامبر اسلام صلی الله علیه واله وسلم منتقل شد، معروف چنین است که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بعد از آنکه از فتح خیبر بازگشت خداوند رعب و وحشت را در قلوب اهل فدک که از یهودیان سرسخت بودند، افکند، آنها کسى را خدمت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرستادند، و با او صلح کردند، در برابر اینکه نیمى از «فدک» را به آن حضرت صلی الله علیه واله وسلم واگذار کنند، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم از آنها پذیرفت و این صلح را امضاء فرمود.
به این ترتیب «فدک» خالصه رسول اللّه صلی الله علیه واله وسلم شد، زیرا طبق طبق قرآن مجید چیزى که به دست مسلمین بدون جنگ بیفتد منحصراً حق پیامبر صلی الله علیه واله وسلم است، و به صورت غنائم جنگى تقسیم نمىشود و به این ترتیب پیامبر صلی الله علیه واله وسلم «فدک» را در اختیار گرفت و درآمد آن را در مورد واماندگان در راه «ابن السبیل» و مانند آنها مصرف مىکرد.
این سخن را «یاقوت حموى» در «معجم البلدان» و «ابن منظور اندلسى» در «لسان العرب» و عدهاى دیگر در کتابهاى خود آوردهاند.
«طبرى» نیز در تاریخ خود و «ابن اثیر» نیز در کتاب «کامل» به آن اشاره کردهاند.
این را نیز بسیارى از مورخان نوشتهاند که پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در حیات خود «فدک» را به بانوى اسلام فاطمه زهرا علیها السلام بخشید.
گواه روشن این واگذارى اینکه بسیارى از مفسران از جمله مفسر معروف «جلال الدین سیوطى» از علماى معروف اهل سنت در تفسیر «در المنثور» در ذیل آیه (16 سوره اسراء) «و آت ذالقربى حقه» (حق نزدیکان را به آنها بده) از «ابوسعید خدرى» نقل کرده که چون این آیه نازل شد رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فاطمه را طلبید و فدک را به او بخشید، عبارت حدیث چنین است:
«لما نزل قوله تعالى: «و آت ذالقربى حقه اعطى رسول اللّه صلی الله علیه واله وسلم فاطمة فدکا»
هنگامى که سخن خداى متعال نازل شد که: «اى پیامبر) حق خویشاوندان نزدیک خود را بده رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به فاطمه علیها السلام فدک را بخشید.
در ذیل همان آیه روایت دیگرى از «ابن عباس» به همین مضمون نقل شده است.
شاهد زنده دیگر بر این مدعا گفتار امیرمؤمنان على علیه السلام در نهج البلاغه درباره فدک است که مىفرماید:
«بلى کانت فى ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء، فشحت علیها نفوس قوم، و سخت عنها نفوس قوم آخرین، و نعم الحکم اللّه»:
«آرى تنها از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، «فدک در دست ما بود، ولى گروهى بر آن بخل ورزیدند، در حالى که گروه دیگرى سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین قاضى و داور خدا است».
این به خوبى نشان مىدهد که در عصر پیامبر صلی الله علیه واله وسلم «فدک» در اختیار امیر مؤمنان على علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام بود، ولى بعداً گروهى از بخیلان حاکم، چشم به آن دوختند، و على علیه السلام و همسرش بانوى اسلام به ناچار از آن چشم پوشیدند، و مسلماً این چشم پوشى با رضایت خاطر صورت نگرفت، چرا که در این صورت خدا به داورى طلبیدن و «نعم الحکم اللّه» گفتن معنى ندارد.
از علماى بزرگ شیعه نیز گروه عظیمى روایات مربوط به این قسمت را در کتب معتبر خود آوردهاند که از میان آنها علماى زیر را مىتوان نام برد:
مرحوم «کلینى» در «کافى»، و مرحوم «صدوق»، و مرحوم «محمد بن مسعود عیاشى» در تفسیر خود و «على بن عیسى اربلى» در «کشف الغمة» و گروه عظیمى دیگر در کتب تفسیر و تاریخ و حدیث، که ذکر همه آنها بسیار به طول مىانجامد.
اکنون ببینیم چرا و به چه دلیل «فدک» را از فاطمه سلام اللّه علیها گرفتند.
--------------------------------------------------------------------------------
معجم البلدان ماده فدک.
سوره حشر 59 آیه 6 و .
چون از آن پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم بود.
«در المنثور» جلد 4 ص 177 این حدیث را عدهاى از روات اهل سنت مانند (بزار) و (ابویعلى) و (ابن مردویه) و (ابن ابى حاتم) از ابوسعید خدرى نقل کرده، (به کتاب (میزان الاعتدال «جلد 2 ص 288 و «کنز العمال» جلد 2 ص 158 مراجعه شود).
«نهج البلاغة» نامه 45 (نامه معروف عثمان به حنیف).
تصرف فدک از جانب حکومت
«بلى کانت فى ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء» (1)
روزى چند از این ماجرا نگذشته بود که حادثه دیگرى رخ داد.:دهکده فدک ملک شخصى نیست و نباید در دست دختر پیغمبر بماند!حاکم مسلمانان بمقتضاى راى و اجتهاد خود نظر مىدهد:آنچه بعنوان (فىء) در تصرف پیغمبر بود،جزء بیت المال مسلمانان است و اکنون باید در دستخلیفه باشد.بدین جهت عاملان فاطمه علیها السلام را از دهکده فدک بیرون راندهاند.
فدک چنانکه نوشتیم،چون با نیروى نظامى گرفته نشد،و مردم آن با پیغمبر آشتى کردند، خالصه او بحساب مىآمد.وى نخست در آمد این مستغل را بمصرف مستمندان بنى هاشم، شوى دادن دختران،داماد کردن پسران آنان،و مصرفهاى دیگر مىرسانید.سپس آنرا بدخترش فاطمه داد (2) اکنون خلیفه چنین تشخیص داده است که پیغمبر بعنوان رئیس مسلمانان در آن مال تصرف مىکرده است،نه بعنوان مالک.پس حالا هم حق تصرف در آن با حاکم است،نه با دختر پیغمبر.فاطمه علیها السلام ناچار نزد ابوبکر رفت و گفتگوئى چنین میان آنان رخ داد:
-ابوبکر!وقتى تو بمیرى ارث تو به چه کسى مىرسد؟
-زنان و فرزندانم!
-چه شده است که حالا تو وارث پیغمبرى نه ما؟
-دختر پیغمبر!پدرت درهم و دینارى زر و سیم بجا نگذاشته!
-اما سهم ما از خیبر و صدقه ما از فدک چه مىشود؟
-از پدرت شنیدم که«من تا زنده هستم در این زمین تصرف خواهم کرد و چون مردم مال همه مسلمانان خواهد بود» (3) .
-ولى پیغمبر در زندگانى خود این مزرعه را به من بخشیده است!
-گواهى دارى؟
-آرى.شوهرم على علیه السلام (4) و ام ایمن گواهى مىدهند.
-دختر پیغمبر مىدانى که ام ایمن زن است و گواهى او کامل نیست.باید زنى دیگر هم گواهى دهد.
یا مردى را گواه بیاورى.
و بدین ترتیب فدک بتصرف حکومت در آمد.